«هاليوود» در امريكا نام يك شهر هم است ليكن شركت «هاليوود» هيچ ربطي به آن شهر ندارد بلكه هاليوود يك شركت فيلم سازي معتبر جهاني است كه به تنهايي دوسوم فيلمهاي جهاني را توليد ميكند. اين شركت فيلم سازي امريكايي كه خيلي بزرگ هم نيست، ليكين؛ در عرصه­ي رسانه، از چنان قدرت بلامنازع وسلطه بي حد وحصر در جهان، برخوردار است كه تمامي قدرتهاي دنيا وكشورهاي اروپايي، در برابرش زانو مي زنند .

زماني «نيچه» انساني را كه متافيزيك اعتقاد داشت، پري مان perimane معرفي كرده بود يعني انسان فضايي غير قابل دسترس، انسان فوق بشري.! اين انسان فوق بشري كه در ديدگاه نيچه از موجودات آسماني است كه در دسترس زمينيان نيست، انسانيست غير قابل پيش بيني،به همين دليل انسان فوق بشري غير قابل كنترل است لذا بايد تعريفي از انسان ارايه داد كه قابل كنترل باشد، قابل پيش بيني باشد واين تعريف از انسان با تصورات ايديولوژيك ساز گاري ندارد زيرا انسان كه ايديولوژي ارايه ميدهد انسان فوق بشري است كه كارهاي غير قابل پيش بيني انجام ميدهد اما انسان غير ايديولوژيك، قابل پيش بيني است ونيازهايش در اختيار ما است ومي توانيم نيازهاي آن را رفع نماييم.

فيلم طالع نحس خاستگاه داستانش، انسان ايديولوژيك وغير آن است وفيلم در سكانس هاي مختلف، تلاش مي كند تا وحشت وخشونت را بنحوي بادين وسرنوشت انسان ايديولوژيك پيوند بزند. داستان فيلم، روايت زندگي يك خانواده خوش بخت امريكايي است كه از قضا صاحب فرزند نمي شوند اما به شدت همديگر را دوست دارند لذا فرزندي را انتخاب ميكنند كه خاستگاه ان شيطاني است، غير قابل پيش بيني است نيازهايش معلوم نيست از همين رو خانواده در برقراري ار تباط با اين انسان دچار مشكل مي گردد وكودك دوستان از جنس نيروهاي شيطان برايش پيدا مي كند وبدان طريق آرامش خانواده را سلب ميكند. مادر خوانده كودك، بارها تلاش مي ورزد تا پرده از اسرار كودك، بردارد وهربار با موانع غيبي وغير قابل پيش بيني مواجه ميگردد تا جاييكه مادر تا آستانه كشته شدن وقرباني شدن هم پيش مي رود، كه با سررسيدن همسرش، از مرگ نجات مي يابد.

فيلم با به تصوير كشيدن صحنه هاي دراماتيكي ازجدال نمادهاي شيطان، كه موجودات غير قابل پيش بيني هستند، با انسان زميني در تلقي «هاليوود» ادامه پيدامي كند تا اينكه پدر خوانده كودك، به دنبال كشف حقيقت وگشودن طالع نحس، به روحاني مسيحي مراجعه ميكند. كشيش پارساي كليسا گره كورو ناگشوده اين معماي نحس را با اذعان به اينكه فرزند شما اصلا انسان نيست، مي گشايد وفتواي كشتن اورا در كليسا براي نجات انسانيت، صادر ميكند. پدر خوانده كودك به كمك دوستش،كه مردي درشت هيكل وقدري است به جنك شيطان مي خيزند وقصد كشتن كودك، كه اكنون فرزند شيطان خوانده مي شود، را مي كنند، اما بازهم بگونه مرموز، با مقاومت نيروهاي شيطان ومحافظان شيطاني كودك مواجه ميشوند.

سير اين داستان تراژديك تا آنجا ادامه مي يابد كه پدر خوانده ودوستش در اين نبرد غير قابل پيش بيني، كشته ميشوند وكودك شيطان از خواستگاه شيطانيش با قرباني گرفتن انسان، جدا شده وبه فرزندي ريس جمهور امريكا در مي آيد وبعد از آن به زندگي انساني خود ادامه مي دهد.

كار گردان، با انتخاب «آذان» در آغاز فيلم و نشان دادن فردي با لباس عربي بر ويرانه هاي كه بعنوان خاستگاه شيطان معرفي ميشود، تلاش ميكند تاازيكسوي، زادگاه شيطان را نشان دهد واز سويي ديگر، بگونه اي مرموزي ميان خشونت، عدم آرامش واعمال تروريستي با نمادهاي به كارگرفته شده در فيلم، پيوند معنا دار، ايجاد كند و اينگونه القا نمايد كه ايديو لوژي گرايان، باني وباعث ويرانيها، ناامني ها و خشونت هايند. و از اين طريق، ذهنيت غربيان را برعليه مسلمانان جهت ميدهد و مي خواهد با زبان نمادين بگويد كه آن نيروهاي مرموز وغير قابل پيش بيبني مسلمانانند!!!

فيلم در سكانسهاي مختلف با زبان نمادين مي خواهد به مخاطبان خود ذهنيت بدهد كه امريكاييها مردمان خدوم وخوبي هستند كه با آرامش زندگي ميكنند ودوست دارند به بشريت خدمت نمايد. لذا انتخاب كودك شيطان صفت بعنوان فرزند خوانده، نماد تلاشهاي نجات بخش امريكاييان تلقي مي شود. كه در اين راه، آنان، قربانيهاي زيادي مي دهند؛ از جمله پدرخوانده ودوستش در راه نجات انسان، توسط نيروهاي شيطاني كشته مي شوند

ادامه زندگي كودك، آنهم تحت سرپرستي ريس جمهور امريكا، به معناي تداوم حيات نمادين نمايندگان شيطان است، ومي خواهد، القا نمايد كه هنوز امريكاييان به دادن قرباني جهت نجات انسان، نياز دارند. وبايد، قربانيهاي بيشتر، دراين راه، تقديم كنند.

اما آيا امريكا واقعا براي نجات انسان تلاش مي كند؟ و براي رهايي انسان، از دام شيطان؟؟ شما جواب بدهيد دوست عزيز!